|
|
|
کد38 |
... |
نمایش میدانی کد 38 توسط پایگاه بقیةالله تهیه شده که در دهکده مقاومت واقع در جنب پارک کوهستان تفت برگزار میشود. این نمایشهر شب تا مراسم اختتامیه در پنج شنبه انجام میشود.
موضوعات: بدون شرح, امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف, رهبرم سید علی خامنهای, کربلا, شهید, صبر, اطاعت, یزد, تفت, یادگاری, امام خمینی رحمة الله علیه, جامعه, ما حاضریم, ولایت, فضاسازی, حضرت زینب سلام الله علیها, کارفرهنگی, مدافعان اسلام, دفاع مقدس
[چهارشنبه 1395-07-07] [ 09:32:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
تربیت فرزند از نظر پرفسور حسابی |
... |
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ . ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ
“پروفسور حسابي”
برگرفته از مطالب یکی از دوستان اینترنتی
موضوعات: داستانک, سخنی از بزرگان, یادگاری, همنشین, جامعه
[یکشنبه 1395-07-04] [ 05:11:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
بعد از تذکر، اگر به ما جواب دادند، چه کنیم؟ |
... |
مثلا داری امر به معروف و نهی از منکر میکنی، طرف میگه به تو مربوط نیست… میدونی باید چی بهش بگی..؟؟ -اینا سوال و جوابای آماده، حفظشون کن و تمرین شون کن.
فقط یادت باشه، ما تذکر را در حین حرکت میدیم. توقف نمیکنیم. می گیم و میریم.
این جوابها را هم، در حال عبور، با آرامش به شخص گناهکار میگیم و رد میشیم.
- آزادم –> بله؛ آزادی که گناه می کنی؛ اگر بنده خدا بودی گناه نمی کردی.
- به تو مربوط نیست –> به خدا که مربوط است، من دستور خدا را گفتم. - شما چه کاره هستید –> دوست شما؛ مأمور خدا. - مزاحم نشو –> توصیه به نیکی مزاحمت است؛ خیر خواهی مزاحمت است؟. - برو به کار خودت برس –> در حال حاضر مهمترین کار من همین است؛ چون خدا امر کرده. - به خودم مربوط می شود –> به خدامربوط نمیشود؟. اینجا محیط اجتماع است، به همه مربوط می شود. - لازم نیست ما را امر به معروف کنید –> اما خدا لازم می داند. - مملکت صاحب دارد –> صاحب مملکت مرا امر کرده. یا چون حساب و کتابی هست من یادآوری می کنم.
- گناه من یک مسئله شخصی است –> گناه شخصی هم مخالفت با خداست و باید ترک شود. - دوست دارم این کار را می کنم –> اما خدا دوست ندارد شما چنین کاری را بکنید. - قلب آدم پاک باشد این کارها مهم نیست –> آدم گنهکار قلب پاک ندارد. گناه قلب را آلوده می کند. - نیازی به نصیحت ندارم –> کسی که خطا می کند نیازمند نصیحت است. - دیگران بدتر از ما هستند –> این مجوز گناه شما نیست . هر کسی باید پاسخگوی عمل خود باشد. - تعصب نداشته باش –> چرا نسبت به پروردگارم تعصب نداشته باشم. - ما گرفتار شده ایم –> ولی همیشه امکان بازگشت وجود دارد مهم این است که زنده ای و فرصت داری.
به نقل از رویا دهقانی فیروزآبادی
موضوعات: بدون شرح, بردفرهنگی, نمونه سوال, التماس دعا, سخنی از بزرگان, یادگاری, همنشین, عبادت, کوثر بلاگ، کوثر نت, امر به معروف و نهی ازمنکر, جامعه, طلبه, دنیا
[جمعه 1395-04-25] [ 07:25:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
چگونه با خدا حرف بزنیم یا برایش نامه بنویسیم |
... |
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدینشاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر می افتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت روی آورم؟ یا نامهای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا به امیر المومنین توسل جویم و از فقرم به او شکایت برم؟
سرانجام شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها مراجعه کنم و تنها راه این است که نامهای به خدا بنویسم و خواسته های خود را بصورت کتبی از او بخواهم. به همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامهای به درگاه خدای متعال نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان «نامهای به خدا» نگهداری می شود. مضمون نامه: بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا! سلام علیکم اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:«و ما من دایه فی الارض الا الله رزقها؛ هیچ موجود زندهای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرمودهاید: «ان الله لا یخلف المیعاد؛ مسلما خدا خلف وعده نمیکند» بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم: – خانهای وسیع – همسری زیبا و متدین – یک خادم – یک کالسکه و سورچی – یک باغ – مقداری پول برای تجارت لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی – حجره شماره ۱۶ – نظرعلی طالقانی نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم میکند و با خودش میگوید: حتما خدا پیدایش میکندو به مدرسه بازمیگردد. فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباریها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد میگذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدینشاه میاندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی میفرستد و نظرعلی را به کاخ فرامیخواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید: «نامهای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم» و دستور میدهد همه خواسته های نظرعلی یک به یک اجرا شود.
موضوعات: بدون شرح, محاسبه اعمال, داستانک, ارامش و اطمینان خاطر, خدا, یادگاری, امر به معروف و نهی ازمنکر, طلبه
[شنبه 1395-03-29] [ 08:25:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|